وعده هاى خمينى گونه محمد نوریزاد
نسرين رمضانعلى

محمد نوريزاد هوس کرده نقش خمينى را ايفا کند و يا مثل موسوى دلش براى امام قاتل تنگ شده است. يادمان هست که خمينى وعده ميداد که کمونيستها آزادند٬ پول نفت را سر سفره مردم مى آوريم٬ زنان آزادند و غيره. محمد نوريزاد که البته نه در نوفل لوشاتو است و نه رهبر کسى٬ وعده ميدهد "فردایی که زیاد دور نیست، کمونیست های سرزمینمان، کرسی تدریس خواهند داشت. با هم، در بهترین نقطه ی تهران، برای سنی های سرزمین مان، مسجد خواهیم ساخت. روسری های اجباری را از سر بانوان مان برخواهیم داشت. به حجاب بانوان باحجابمان، بیش از پیش احترام خواهیم گذارد. و از مردان و بانوان مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی، بخاطر تلخ نوشی های این سالهای پس از انقلاب، پوزش خواهیم خواست"...

مسئله چيست؟ آن "فردایی که زیاد دور نیست" مورد اشاره نوريزاد واقعيتى است. اما نه واقعيت اتحاد مردم با جمهوری اسلامی بلکه سرنگونى جمهورى اسلامى است. حالا ايشان تازه از زندان و در مرخصى- که معلوم نيست اين زندان چه گوهرى دارد که نور معرفت توليد ميکند- ادعاى آشتى همگانى دارد. نوريزاد اين روضه را ميخواند چون ميداند مردم زخم خورده تر از اينها هستند٬ و کنارش وعده ميدهد که مجرمين را هم کت بسته جلوى مردم قرار ميدهند که هر کارى دلشان خواست بکنند! مهم نيست نوريزاد چه ميگويد٬ مهم اينست چرا ميگويد. واقعيت اما اينست که حکومت اسلامى سالهاست که در بن بست لاعلاج اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است. هر روز شاهد جوانب تازه ای از اعتراضات مردم در ایران هستیم و این حکومت هار اسلامی با ماشین سرکوب اعتراضات حق طالبانه مردم را به خاک و خون کشیده است. سالهاست در شهرهای ایران حکومت نظامی اعلام نشده است. اما همه اين وحشيگرى به اين نتيجه نرسيده که بحران جمهورى اسلامى کنترل شود يا تخفيف يابد. بحران چنان عمیق شده که دیگر امروز باندهاى آدمکش به جان هم افتادند و عليه همديگر افشاگرى ميکنند. تعدادی از  دست اندرکاران محاکمه و بازجو- زندان بانهای دیروز که امروز هم مدافع بی چون چرای حکومت اسلامی اند٬ توسط بخش دیگر زندانى شده اند. در جنگ بقاى باندهاى حکومتى و موئتلفين بخط شدند تا بلکه نظام را از مهلکه سرنگونى و سقوط و فروپاشى نجات دهند. محمد نوريزاد يکى از یاران خمينى و پابوس های خامنه ای است که زندانى است. البته اين نوع زندانيها که جزو خانوداه حکومت اند٬ عمدتا امکانات و پارتى دارند و مثل مردم "عادى" پايشان به کهریزک و گوهردشت و دیزل آبادها نميرسد و در آن مقياس مورد شکنجه و قتل قرار نميگيرند. خوشبختانه خانوادهایشان اين تجربه را مثل بسيارى ديگر ندارند که مورد آزار و اذیت اطلاعات قرار بگيرند و دم به دقیقه به خانواده شان زنگ بزنند که بیائید جنازه اش را ببرید! اعدام شد! بلکه مرخصی دارند و اتفاقا در نامه های قبلتر به خامنه اى می نویسد که زندان شرایطی برای نوریزاد فراهم آورده است که کمی فکر کند و نامه هائی بنویسد. خلوص نیت خودشان را به "امام راحل" نشان بدهد و از خامنه ای بخواهد که گناه کبیره من را ببخش. نامه های به خامنه ای ارسال شده مخلصانه "رهبر" را نصیحت ميکند و تلاش دارند زمام داری اش عین "امام راحل" باشد. يعنى کمى بيشتر به ما جا بدهيد٬ این حضرات را بی سهم نکنيد٬ قرار نیست سربازان گمنام اسلام و امام زمان امروز در زندان اوین باشند. اما محمد نوریزاده هم فهميده که احمدى نژاد دارد تشريف ميبرد. او تضمین به مردم می دهد که اگر احمدی نژاد رفت يا عزلش کردند و سید خندانی دیگر را جاگزین کردند٬ ایشان کماکان هستند و نه فقط يک عالم وعده مفت دارند بلکه در موقعيت صاحب خانه فرش قرمز براى فراریان از ایران پهن ميکنند و آنها را با آغوش باز استقبال میکند! چقدر اين نسخه ها پوچ و تکرارى و سطحى است!

بعنوان یک شهروند جامعه ایران که زن و بطور اتفاقی در کردستان متولد شده٬ زنى که بطور آگاهانه کمونیست شده است٬ بگذارید چند نکته را به شما که فیلتان یاد هندوستان کرده است يادآور شوم:

مردم ایران 32 سال است حکومت مذهب و ارتجاع را تجربه کردند. خیالتان را راحت کنم٬ مردم به این راحتی نه به امثال شما و نه بسته بندى هاى ديگر حکومت الله فریب نخواهند خورد. مردم ایران طی این سالها به خیابان آمدند و هر بار با سرکوب خونین و زندان و شکنجه و اعدام روبرو شدند.  شماها صدای آزادیخواهان را خفه کردید تا چند صباحی دیگر به عمر حکومت ننگین اسلامی بیفزائید. بله٬ فردائى که دور نيست٬ روز پیروزی مردمی است که نسل اندر نسل علیه حکومت هار اسلامی مبارزه کردند و بزودى پرچم پيروزيشان را بر ويرانه هاى آن خواهند کوبيد. در اين جدالها٬ شما جناب نوريزاد٬ کنار سرکوبگران و قاتلان مردم بوديد. فکر نميکنيد حتى براى ايفاى نقش يک مصلح اجتماعى شما زيادى پرونده تان سياه است؟

در همین مظلوم نامه که نوشتی با زيرکی خاصی به اعدامهای دسته جمعی دهه 60 نپرداختی. يادتان رفته بود براى همان حجاب چقدر بر صورت زنان اسید ریخته شد٬  بر پيشانى زنان اکبر پونز و يارانش پونز زدند٬ خواهران زینب و زهرا تان و برادران پاسدار و گشتيهای اوباش چه جناياتى کردند؟ چطور فراموش کرديد؟ آنهم وقتى از کيسه مردم خرج ميکنيد و با دست و دلبازی وعده ساختن مسجد و خانقاه و صنعت توليد خرافه ميدهى که براى ماشین تروریسم اسلامی سرباز توليد کند؟ يادتان ميرود که سالیانه بیش از یک میلیون کودک از مدرسه محروم و راهی بازار کار میشوند. در حالیکه میلیونها انسان به نان شبشان محتاج هستند٬ حضرت آقا وعده به باندهای سیاه مذهبى ديگر ميدهد که برابرى را براى ارتجاع مذهبى و حکومت ارتجاعى رعايت کند. نوریزاد قول ميدهد در مقابل قانون منصف باشد و سرتعظیم فرود آورد. البته نگفتند کدام قانون؟ قانونی که زن را جنس دوم میداند و کارگر مزدبگیر حضرات سرمايه دار و خيل نوکيسه ها است؟ قرار است تحت حاکميت مرتجعين متفرقه خمينى گو و خامنه اى گو٬ و توسط مردم محروم و ستمديده ایران را آباد کنند و خودشان لابد سردار آزادى و آبادى شود! نه آقا جان٬ شما شعور مردم را دست کم گرفتی. بجاى اين خزعبلات و نقدا خوب بود می نوشتی در پیشگاه مردم معذرت می خواهم که به سهم خود در این حکومت سهیم بودم و شريک و ناظر و تائيد کننده عملى اين جنايات بودم.

زمانى که شماها اين جنايات را مرتکب ميشديد من کودکى بيش نبودم. با خواندن هر سطر نامه به سالها و روزهای گذشته برگشتم. در حالی که متن را می خواندم به سالهای اول سرکار آمدن این جنايتکاران فکر میکردم. به شبی که زنگ در زده شد و برادر کوچکم دوید و گفت "بابا جاشها آمدند"! در یک چشم به همزدن خونه و کوچه پر از پاسدار و مزدروان شد. هجوم آودرند و خانه را زیر رو کردند. سن زیادی نداشتنم٬ فقط صحنه ای که پدر پیر و برادرم را کشان کشان ميبردند٬ و وقتی مادرم گفت اجازه نمیدهم پسرم و همسرم را با خودتان ببرید مگر چه گناهی کردند٬ یکی از این مزدوران تفنگنش را آماده شلیک کرد و مادرم را هول داد که نزدیک ماشینی که پدرم و برادرم را در آن جاى داده بودند نشود. آشفتگی عجیبی بود٬ گریه میکردیم ولی نمیدانستیم برای چی؟ ما بچه های کوچک خانواده شوکه شده بوديم. صبح روز بعد مادرم راه افتاد تا بلکه خبری پیدا کند که همسرش و پسرش را کجا نگه داشته اند. من و برادر کوچکم٬ من 13 سال و او 11 سال سن داشت٬ خونه بودیم. در یک چشم بهم زدن کوچه و محله محاصره شد و خونه ما پر پاسدار و مزدوران حکومتی. نمیدانم خودم چه حالی داشتم٬ اما هر بار رنگ پریده و لبهای کبود شده برادرم یادم می آید٬ می دانم حال و روز من بهتر از او نبود. وقتی که برادر کوچکم را تهدید کردند که خواهرت را با خودمان میبریم بگو خواهر بزرگترت کجاست و من را تهدید می کردند که برادرت را می بریم اگر نگی خواهرت کجاست؟ و ساعتها تفتش خانه و بازجوئى از دو کودک. امروز تقریبا 3 دهه از آن زمان میگذرد اما فراموش نميشود. راستی اون موقع شما کجا بودی؟ چطور بود اصلا حرفی از انسان نمیزدی؟ راستی شما چرا از کمونیستها دفاع نمیکردی وقتی که یک دختر بچه کلاس دوم راهنمائی را بجزم کمونیست بودن اخراج کردند و محرومیت اجتماعی بهش دادند؟ این چند سطر تنها یک قطره از دریای رنجى است که به بخش عظيمى از مردم ايران رفته است و مسبب همه اينها نظام جناب نوريزاد و شرکا بوده است. سکوت در مقابل اين جنايات مشترک امر مشترک همه فرقه هاى اسلامى درون خانواده جمهورى اسلامى است.

بگذارید در مورد کمونیستها بگویم. آن کرسيهاى تدريس در دانشگاهها تنها زمانى به قرق آخوند و امثال شما درآمد که استادان سوسياليست و کمونيست و انقلابى را درو کرديد. اما نکته اينست که چک بى محل شما در قبال استادن کمونيست وحشت از پديده بزرگترى است. وحشت از انقلابى است که بويژه با تحولات دنياى امروز و گندابى که سرمايه دارى بپا کرده است٬ انقلابى راديکال و کارگرى و سوسياليستى خواهد بود. آنوقت دانشگاهها به مرکز علم و دانش و حقيقت جوئى و وجدان علمى تبديل ميشوند و در اين فضا بخودى خود کمونيستها و انسانهاى پيشرو همه کرسيها را اشغال ميکنند.

وقتی شما و امثال شما صدها هزار انسان را گوشت دم توپ کردید و کلید بهشت به گردنشان آویزان میکردید٬ شعار کمونیستها قطع جنگ بیدرنگ بود. وقتی شما بچه های دبستانی را به میدانهای مین میفرستادید٬ ما کمونیستها تبلیغ میکردیم مردم این جنگ شما نیست٬ این جنگ دو دولت ارتجاعی است٬ فرزندان خود را گوشت دم توپ دو ارتجاع نکنید. همان زمان که شماها اوامر خمینی و قوانین ضد انسانی اسلامى را به جامعه حقنه میکردید٬ ما اعلام کردیم انسان شایسته یک زندگی بهتر است. زمانی که شماها قمه ميکشيديد ما کمونیستها از آزادی بیان و عقیده بدون قید و شرط حرف ميزديم و فریاد زندانی سیاسی آزاد باید گردد ميداديم. اين کمونيستها بودند که عليه مجازات اعدام ايستادند٬ عليه قوانين عهد عتيقى و ارتجاعى و ضد زن سنگسار ايستادند٬ ما کمونیستها اعلام کردیم  زن و مرد دارای حقوق برابرند و عليه آپارتايد جنسى شوريديم. کمونيستهاى کارگرى چنان مهرى به آن جامعه زدند که حتى شماى مرتجع مسلمان طرفدار حکومت هم وقتى که ميخواهيد براى نجات حکومت روضه عوامفريبانه بخوايند٬ مجبوريد طورى از خواسته هائى بگوئيد که تصوير رفع تبعيض را بدهد تا شايد گوشى براى شنيدن پيدا کنيد. بخودتان زحمت ندهيد٬ حکومت هار اسلامی اصلاح پذیر نیست٬ ماهيت کثيف و خونين اش براى مردم روشن است٬ اين بربريت بايد برود٬ يعنى سرنگون ميشود.

بله٬ در فردائی که دور نیست تمام کسانى که در جنايت عليه مردم نقش داشتند در يک دادگاه عادلانه و علنى٬ بدون جرم مجازات اعدام و اردوگاه کار اجبارى جناب نوريزاد٬ محاکمه خواهند شد. زحمت نکشيد٬ مردم هیچ توهمی به امثال شما ندارند.  *